-_  دختر كماندو _-

 خودموعشق است!                        

بازم سلام دوستان!

باز اومدم كه بگم لطفا اگه خواستيد افتخاربديد ومنو لينك كنيد! لطفا با -_  دختر كماندو _-   لينك كنيد!  

يه دنيا ممنونتونم ،پيش پيش!

اگرهم دوست داشتيد لينكتون كنم لطفا تو نظرات بگيدبا چه نامي دوست داريد لينك بشيد!  

● خيلي بعدترنوشت: ممنون ميشم لوگوي خوشجيل منو بزاريدتو وبلاگهاي خوشملتون!

و اما اگر لينك نكنيدو خداي نكرده رگ كماندوگريم بزنه بالا! 

نظر يادت نره كه...!

اما نه هر جور دوست داريد!

حیف!
می دانم که دیگر بر نمی داری از این خواب گران سر
تا ببینی خردسالِ سالخوردِ خویش را
کاین زمان چندان شجاعت یافته ست
تا بگوید:
"راست می گفتی پدر!"

سلام

سلام بچه ها،خوبید؟خوشید؟چه خطر ها؟

1دنیا ممنونتونم! بازم من نبودم و اکثرشما فراموشم نکردید!نمیدونم چطور جبران کنم؟! مخصوصا اینکه هنوز همه کامنتهترو نخوندم و جواب ندادم

بخداشرمندم!

توبد وضعی قرار دارم، 1وضع خاص و مزخف!

از1طرف وضع روحیم که هرکار میکنم حل نمیشه و هی میادسراغم، ازطرف دیگه هم که مثلا امسال کنکور دارم و سال سرنوشت سازمه!

خیــــــــــــــــلــی عقبم! ناجــــــــور!

دعاکنید واسم 

به کلی یادم رفته بود

امروز روز مامانیم هم هستروزش مبارک باشه

روز همتون خوش و مبارک

زن شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی

موقع گل کردن عشق ورزیدنی

و

دروقت پژمردن پرستیدنیست!

ســــــــــلـام ! 

خوبید؟ خوشیــد؟ تعطیلات چطوره ؟ خوش میگذره؟!

روزه و نمازتون قبول باشه. من روهم دعا کنیدها البته لطفا!  

همونطوری که میدونید تقریبا خیلی وقت میشه نبودم و پست نمیزاشتم واینا ! شرمنده همه دوستایی که بازم میومدند و 1رد ِ پایی، چیزی میذاشتند. 1دنیا ممنون و متشکرم از همتون! 

به شما ها میشه گفت دوکس خوف!

شرمنده چیز خاصی ندارم تو این پست بزارم ، خیلی وقت بود میومدم و میخواستم آپ کنم امّانمیشد و حسِش نبود و 2باره برمیگشتم!

بعدا نوشت مهم : دوستان شرمنده باز من2روز اومدم این بلاگفا شروع کرد به آزار من! کد همه لگوها پرید لطفا لطف کنید و2باره بدید بزارم!

شرمنده

● خیلی بعدتر نوشت : اومدم اما نه حسه آپ کردن هست و نه ....

اما به محض اومدن حس و اینا حتما میام،درسته دیگه اون کماندوی قبلی نیستم اما خب بخواید یا نخواید میام!

باور کنیدخودمم نمیخوام دیگه باشم!

فعلا بای!

1چیز مهم:  دوستان شرمنده نمیدونم این باز چش شده!! فکرکنم واسه قالبشه که عوض شد!

نصفه بیشتر لینکام حذف شده! با پوزش فراوان اگه لطف کنید و هرکدوم از لینکاتون نبود خبرم بدید!تونضرات بگید که با چه اسمی هم بلینکونمتون! پوزش

تشکر!

هنوزم باورش سخته!

سلام دوستان!امیدوارم حالتون خوب بوده باشه!

اول از همه تشکر ویژه از همه اونایی که تو این مدت تقریبا زیاد_از نظر خودم_منو فراموش نکردند!

عذر میخوام 1مشکلی پیش اومد برام که........!

 نمیدونم دیگه چی باید بگم؟اصلا حال و حوصله نوشتن ندارم دیگه!خیلی دوست داشتم 1وقت مناسب گیر بیارم تا بنویسم،اما حالا که میشه نوشت نیدونم چی باید بنویسم؟!اصلا حاله چرت وپرت هم ندارم چه برسه به نوشتن درست و حسابی وبافکر!هرچی میاد ذهنم مینویسم،پس اگه به نوشته هام نخندی ممنون میشم 1دنیا!

خداهمچین بلایی رو سر کافر نیاره!بدجور ناجوره!اصلا نمیشه گفت چجوریه!اما خب شاید بشه گفت 1دقیقه آرزوی مرگ میکنی و1دقیقه میگی نه بزار باشم وسربلند 1افتخاری،چیزی واسه خودم که هیچی واسه خانواده ای که تو1کی ازبزرگترین امیدهاشی،باشی!

یقین دارم اصلا قدرشو ندونستم! الان دارم میفهمم چی از دست دادم؟ولی خب خداییش زود بودش،خیلی زود!اما دوستش داشتم زیاد!ولی چرا اذیتش میکردم؟!نمیدونم!اه!کم بد وسخته این وضع ، کارهام هم بدترش میکنه!شاید1جور عذاب وجدانه!خسته شدم دیگه!از بس فکروخیال کردم ونشستم واسه خودم دلیل و منطق درست کردم!حالااینا1طرف همدردی بعضی افراد .... هم 1طرف!دستشون درد نکنه امامیاند روضه بدتراز این حاجی هامیخوندند!

همه میگندجسد ترسناکه اماوقتی دیدمش همچین نورانی وراحت خوابیده بودش که نگو!

این روزا از همه شاکی شدم ،نمیدونم چرا؟!

خب مهمون اومد. باید برم،فعلا خداحافظ !

خداجونم کمکم کن!

1. دوستان با شرمندگی فراوان بعضی لگوهای مشکل دار که نشون داده نمیشدرو به اجبار حذف کردم خواهشا به محض درست شدن خبرم کنید تا باز بزارم!

2. عید همگیتون خوش ومبارک! "وبلاگم عذایی هستش وجشن مشن نیست،پوزش! "]

اگه دوست داشتی 1فاتحه با اخلاص بخونی،خوشحالم کردی!

نميدونم اين بلاگفا چه پدر كشتگي بامن داره!اصلا معلوم نيست چه هيزم تري فروختم بهش كه...!بازم اين قالبش قاطيده شد!

 حالا بيخيال داشتيم ول ميگشتيم كه اين عكس هاي تقريبابانمك رو ديدم و از اونجايي كه كماندو جماعت تك خور نيست گذاشتيم استفاده كنيد،البته اگر قبلا نديدي!

نظر يادت نره ها!

سلام!

فردا شنبه است باز،اه !باز يه2شنبه ديگر با كلي بدبختي!اينقده از اين روز بدم ميادكه نگو  فكرشو بكن تو1روز 4تا زبان مختلف ميخونيم!( زبان انگليسي،زبان عربي، زبان الهيات "ديني"،زبان فارسي"اونم تو ساعت فوق فكرشو بكن تو بدترين ساعت12تا14  ديگه مخمون چيز ميشه ديگه 

دوست دارم اين معاون آموزشيمدرسه رو چيزش كنم اصلا!

 راستي هفته ي پيش اينقده حال كرديم اولين دوشنبه خوبمون بود!آخه 1كي از معلمامون كه نيومد و 1كي هم با تاخير !

خب بريم ديگه

معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند.

او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند . در کیسهء بعضی ها 2 بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود.

معلم به بچه ها گفت : تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند . روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده . به علاوه ، آن هایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند . پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.

معلم از بچه ها پرسید : از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید ؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند. آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی ، این چنین توضیح داد : .......این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید . بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا همراه خود حمل می کنید .

حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید ؟؟!

معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا !

دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟

معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد:چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!

دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...

اونوقت می شه مامانمرو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نمیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو...!

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا...

سلام! بعدسالها داشتم سيستمو  چك ميكردم ومرتب كه 1هو چشمم به اين افتاد،قديمهاما نميدونم چرادوستش دارم،شايد 

چون تاثير خوبي داشته رو مني كه زودقضاوت ميكنم1دنيا هم ممنون از دوستاني كه افتخار دادندولگوي منو گذاشتند

    !تشكربابت نظرهاي خوشملتون، با كمك شما دارم 1چيزهايي يادميگيرم

دوباره باران، دوباره دلتنگی

دوباره باریدن، دوباره یک رنگی

دوباره با باران به یاد تو بودن

دوباره این یادو دوباره دلتنگی

دران هوا بودن دوباره دلتنگم

دوباره باچترم،‌دوباره دلتنگی

دوباره باریدن، دوباره چشمانم

دوباره سیل اشک، دوباره دلتنگی

دوباره من بی تو دراین خیابانم

دوباره باریدن، دوباره دلتنگی

دوباره شعر از تو، دوباره با باران

دوباره باریدن دوباره دلتنگی ...

   دلم گرفته : گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها، گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم و باختن ها را... و صدای شکستنها را... و وجدانم را محاکمه می کنم؛؛؛ من کدامین قلب را شکستم و كدامین امید را نا امید کردم و کدامین، احساس را له کردم و کدامین، خواهش را نشنیدم و و به کدام دلتنگی خندیدم، که این چنین دلتنگم؟     

دلم ميخواد : 

             اَه!              اَه!

اين بلاگفا هم كه معلوم نيست چشه،همه كدها ولگو واينا همش پاك شده لطفا 2باره همشو بديد!

بايد همشو از اول بزنم!

1روز بعدنوشتم : تازشم يه1ساعتي هك بودن رو تجربه كردم!اونم دست چند تا هكر افتاد اين وبلاگ بدبخت! اما بايد تقريبا از صفرشروع كنم،ميدونم حقشه كه خاندانشو آباد كنم( به فحش بكشونم) اما اينجا بدآموزي داره خب برم كاراشوبكنم بعد ميام مفصل ميگم!

ساعتي بعداز1روزبعد نوشت: خب فكركنم تقريبا درست شد اگه باز(خدانكنه)

خب بلاخره اين واقعه تقريبامصادف شده بودبا درست شدن ابزار خوشگل ما(بنر،لگو) خب خودتون ميدونيد ديگه پس لطفا كد رو كه تواولين نظرها گذاشتم(آخه نميتونستم بزارم اينجا"نميدونم چرانميشد") اگه ميشه وافتخارميديدبذاريد تو وبلاگتون!ميسسي!ممنون1دنيا!

_- راستي الان چطور شده؟خوشجيله؟!!

سلام!خوبيد؟من كه خوب نيستم!

فردا امتحان ادبيات دارم(آخريشه ها) خدا به خير بگذرونه

راستي باز پوست عوض كردم! مباركم باشه!

چطوره؟!!

واسه همين 1سري چيزاش بهم ريخته باز بايد بيام درست كنم اما انشالله بعدا

فعلا

ادبيات

سلام!

خوبيد؟من كه. . .

اينقده غم تودلكم بادكرده كه نگوووووووووووووووووووه!

1كي ازفاميلاي نزديكمون كهبودش كه من دوستش ميداشتمكه كلي وسايل خوشمل واسه ني ني كوچولوش خريده بودش آخه ني ني ش دخمل بود!اولين بچه اش بود!

چند وقت پيش داشتيم واسش اسم هاي خوشمل انتخاب ميكرديم و خانم هي رد ميكرد!ماهم كه ديگه  شده بوديم گفتيم اصلا خودت پيداكن وگفت ني ني خودمه وپيداميكنم.

اما اونروز حس ميكردش كه ديگهحركت نميكنه بعدش سري رفتش پيش  وبعدش نميدونم چي و چي! 

اما تهش ميدونم چي شدهني ني نيست! رفت،نيومده رفت!

خدانصيب هيچكي نكنه!اما باز جاي شكرش باقيه چون اگه ميومد ولي سالم نبودطفلكي خودش خسته ميشد!

فرداميخوايم بريم بيمارستان پيشش،نميدونيم چي ببريم پيشش؟!خرما؟حلوا؟شكلات؟؟!!!

مامان وباباش اينقدر گريه ميكنند كه نگوفقط ميتونم تسليت بگم!

خب فعلا باي! 

بعدا نوشتم:كفش كردم چرا ني ني مرده!ني ني فوضول اينقده اينطرف اون طرف  ووليده كه نافش پيچيده دوره گردنش وخفه شده!                                                                                              

"نظريادت نره ها!البته 2تا پست پايين تر لطفا"

نيست من كماندوي حرف گوش كني هستم به توصيه اكثر افراد"اعم از قريبه و غريبه" 1مدت پوست عوض كرديم!

خوشحال ميشم نظرتون رو بگيد ببينم چه بايد كرد؟! كه حداقل از اين سردرگمي در بيام 1كم!

ميسسي!

فعلا باي!

راستي تو پست هاي پاييني  كامنت بذاريد!  

مابريم به كارامون"كماندو گري هامون"برسيم! 

  بلاخره اومد!  

كليپ تصويري "چيه چيزي شده" آرمين 2AFM :

 لينك دانلود ~~~>> 

 http://0.rapsongdl.org/video/Armin%202afm-Chizi%20Shode-mp4%5brapsong%5d.mp4

كريسمس مبارك!

پس فعلا باي تاهاي! 

ميريم كه درس بخونيم مثلا!

                شروع ترم
یک هفته بعد از شروع ترم
دو هفته بعد از شروع ترم
قبل از امتحان میان ترم
در طول امتحان میان ترم
بعد از امتحان میان ترم
قبل از امتحان پایان ترم
اطلاع از برنامه پایان ترم
هفت روز قبل از پایان ترم
شش روز قبل از پایان ترم
پنج روز قبل از پایان ترم
چهار روز قبل از پایان ترم
دو روز قبل از پایان ترم
یک روز قبل از پایان ترم
 شب قبل از امتحان
 یک ساعت قبل از امتحان
در طول امتحان
هنگام خروج از سالن امتحان
بعد از امتحان 
یا

—————————–
شعری را هم که در ادامه مطلب آمده است بخوانید، خالی از لطف نیست!

اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی
اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی می نویسم تكلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست
كه در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی می دانم
گپ زدن بیهوده است
خوب می دانم دانشم بیهوده است
اوستاد از من پرسید
چقدر نمره زمن می خواهی

بقيه اش رو خودت ميدوني كجاست ديگه پس بدو...!

توضيحات : اين متن از وبلاگ يكي از دوستان كپي( دزديده )شده!  

وقتی که دیر می کنی، هر ثانیه میشه یه عمر، عمری که می گذره با غم... با خودم فکر می کنم شاید عزیزم... تو می خوای ما جدا بمونیم از هم!  وقتی که دیر می کنی دلم میگیره، از غم دوری تو تب می کنم، هر صدای پایی که میاد عزیزم... من لباس هام و مرتب می کنم! 

تا حالا تو زندگیت غم دیدی؟ بی وفا تر از خودت هم دیدی؟، تا حالا شده دلت خون باشه؟ یا چشات همیشه گریون باشه؟، اونی که شب تا سحر با یادش، زندگی می کنی و بیداری، تا حالا شده بگه با طعنه، میشه دست از سر من برداری؟! ، خوش به حال اون کسی که تو دلت جا داره، خوش به حال اون کسی که تو براش می میری، من حسود نیستم ولی گاهی حسودی می کنم، به کسی که دستاش و با جون و دل می گیری...   تا حالا تو زندگیت غم دیدی؟! بی وفا تر از خودت هم دیدی؟

البته استثناهم موجود ميباشدها!

اینجا سرزمین عشق، صدای خبرنگار اعزامی سپاه عشق، “عاشق مهربان” !

توجه شما را به خبر های داخلی جلب می نمایم…

1- طی درگیریهای مبهم و هولناک عقل و دل، تعداد کثیری از عاشقان، دیوانه شده و قلبهای تعدادی نیز پاره پاره گشته؛ طی سفارشات دکتر “ كماندو ” به تعداد زیادی تیمارستان و تعدادی قلب دست دوم نیازمندیم. هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم.( بنیاد امور بیماریهای لاعلاج )

2- در پی گرم شدن آفتاب؛ هوا و هوس در فصل گرما غنچه های عشق یکی يكي پژمرده شده و رو به قبله می شوند.

طبق گزارشات به دست آمده “عاشق دل پرور” ساکن روستای “دل پرورون”، زراعت امسال عاشق نوازان سرزمین عشق به شدت رو به نابودی است .

3- طی طوفا نهای شن بی مرامی تمامی رودخانه ها و قنات های عشق خشک شده و در پی ازدیاد اشکهای تمساح، دریای بی مرامی به شدت مواج گزارش شده است.

4- زخم زبان و بدبینی دلها را سنگی و زبانها را به زنجیر سکوت کشیده است. توصیه می شود در صورت عاشق شدن لوازم ضروری مثل: اره آهنبر و پتک سنگ شکن به همراه داشته باشید.

اکنون توجه شما را به خبرهای خارجی این بخش خبری جلب می نمایم… 

1- طی جاسوسی های اخیر جاسوس ما “قاصدک“، نیروهای غم و غصه، خود را به نوارهای مرزی این سرزمین رسانده و در چادرهای نادانی در حال استراحت و موضع گیری هستند.

2- “ساعات تنهایی“، فرمانده سپاه غم دستور قتل عام تمامی دلهای عاشقان را صادر کرده است و با هیچ کس هم شوخی ندارد!

وضعیت آب و هوا…

1- طغیان رودخانه ناامیدی در سواحل امید پیش بینی می شود. از عاشقان عزیز تقاضا می شود در خانه های کاغذی خود مانده و خانه هایشان را به هیچ عنوان ترک نکنند.

2- دی اکسید نامردی در طی تردد بیش از حد خودروهای نفربر ضد عشق؛ بالا رفته و درصد خفگی عاشقان بسیار بالا است!!!

واحد مرکزی خبر…سرزمین نامردی و پستی، صدای عاشقی امیدوار به هستی!

 آیا عشق بعد از ازدواج هم هست؟

4ساله که بودم فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده.

5 ساله که بودم فکر می کردم پدرم خیلی چیزها رو می دونه .

6 ساله که بودم فکر می کردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.

8 ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیز رو هم نمی دونه.

10 ساله که شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملاً فرق داشت.

12 ساله که شدم گفتم ! خب طبیعیه ، پدر هیچی در این مورد نمی دونه .... دیگه پیرتر از اونه که بچگی هاش یادش بیاد.

14 ساله که بودم گفتم : زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم اون خیلی اُمله .

16 ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت می کنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اُورده .

18 ساله که شدم . وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همین طور بیخودی به آدم گیر می ده عجب روزگاریه .

21 ساله که بودم پناه بر خدا بابا به طرز مأیوس کننده ای از رده خارجه.

25 ساله که شدم دیدم که باید ازش بپرسم ، زیرا پدر چیزهای کمی درباره این موضوع می دونه زیاد با این قضیه سروکار داشته .

30 ساله بودم به خودم گفتم بد نیست از پدر بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه چند تا پیراهن از ما بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره .

40 ساله که شدم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر میاد ؟ چقدر عاقله ، چقدر تجربه داره .

   اما افسوس که قدرشو نتونستم خیلی چیزها می شد ازش یاد گرفت!

نکته: در صورتیکه عضلات شکم شش طبقه باشند امتیاز ویژه محسوب خواهد شد.

 *- شهر تبریز از استان آذربایجان شرقی: 
· توانایی تلفظ حرف ق و غ 
· ادای کلمات قلقلک و غوز بالای غوز بدون کوچکترین اشتباه 
· دانستن جواب مسئله ۲ × ۲ از لحاظ مختلف 
· بلد بودن جوک‌های متعدد دربارۀ بچه‌های تهران 
· داشتن مدال لیاقت و شجاعت از ادارۀ فرهنگ و هنر تبریز جهت بستن بمب به کمر و منفجرکردن کامیون حامل جوک‌های صادراتی تبریز به استان‌های همجوار  

*- شهر زاهدان از استان سیستان و بلوچستان: 

· توانایی قورت دادن سه کیلو تریاک 
· توانایی عبور ۲۰ کیلو محموله مواد مخدر از جلوی مأموران مرزبانی 
· داشتن مزرعۀ خشخاش 
· آشنایی دیرینه با عبدالقمر خان قاچاقچی پاکستانی 
· دارای رفت و آمد خانوادگی با جمشید هاشم پور

*  - شهر رشت از استان گیلان: 
· داشتن روحیۀ مهمان نوازی! 
· داشتن روحیۀ مهمان نوازی!! 
· داشتن روحیۀ مهمان نوازی!!! 

 *- شهر قزوین از استان قزوین: 
· نداشتن چشم طمع به برادر همسر 
· توانایی خم شدن و استقامت در وسط شهر قزوین 

*- شهر اصفهان از استان اصفهان: 

· خوردن موز به صورت دو بار در هفته 
· دست و دلباز بودن 
· داشتن حداقل سه بار سابقه دعوت دوستان به شام یا نهار و یا یکبار برگزاری مهمانی فامیلی 
· ننازیدن به سی و سه پل و سایر ابنیه تاریخی 
· راستگویی و صداقت!  

*- شهرهای سنندج و کرمانشاه از استان‌های کردستان و کرمانشاه: 
· توانایی پوشیدن شلوار استرج و تنگ به مدت ۲۴ ساعت 
· نداشتن سیبیل 
· تعهد به خاک ایران و نداشتن ادعای استقلال طلبی 
· نداشتن سابقۀ دعوا و قلدری  

*- شهر آبادان از استان خوزستان: 
· کوتاه کردن پشت مو و استفاده از عینک آفتابی فقط در صورت لزوم و زیر آفتاب 
· پوشیدن پیراهن و شلوار سفید 
· نداشتن هیچ گونه ادعا نسبت به همنشینی با راکی، رامبو، جکی چان، بروسلی و بیل کلینتون 
· نداشتن هیچ گونه ادعای مالکیت نسبت به برج ایفل، برج پیزا، مجسمه آزادی و برج میلاد 
· داشتن روحیۀ راستگویی و حقیقت طلبی (بعبارتی زیاد لاف نیاد)  

*- شهر یزد از استان یزد: 
· توانایی زیستن در آب و هوای خوش 
· آشنایی با اشیائی چون چمن، سبزه، قناری و سایر موجودات زنده ساکن مناطق خوش آب و هوا 
· نداشتن روحیۀ آب‌زیرکاه و رندی 

*-شهر تهران از استان تهران: 
· داشتن تنها دو دوست دختر 
· آشنا نبودن با معنی و مفهوم کلمات دودره، تلکه، تیغیدن و... 
· داشتن روحیۀ جوانمردی 
· مرد بودن 
. 
. 
. 
ناراحت نشیدها لطفا

شده یلدا مقارن با محرم

نمی دانم بخندم یا بگریم

مبارک، تسلیت عید و عزاتان

پس از شادی بخور یک ذره هم غم!

.

.

.

آری امشب شب یلدا است

شب فال

شب عشق

شب هندوانه

وشب آزادی وشب رهایی

چیزی به یادم نمی آید

جز اینکه

امشب شب تنهایی من است

یلدایت مبارک

.

.

.

من بلندای شب یلدا را / تا خود صبح شکیبا بودم

شب شوریده ی بی فردا را / با خیال تو به فردا کردم

چه شبی بود !؟ / عجب زجری بود !؟

غم آن شب که شب یلدا بود

.

.

.

شب یلدای من آغاز شد

نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه

بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست

بی من یلدایت مبارک!