میخواهم بگویم ……
فقر همه جا سر میکشد …….
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ……فقر ، چیزی را ” نداشتن ” است ، ولی ، آن چیز پول نیست ….. طلا و غذا نیست…….
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ……
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ……
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …..
فقر ، همه جا سر میکشد …….
فقر ، شب را ” بی غذا ” سر کردن نیست ..
فقر ، روز را ” بی اندیشه” سر کردن است
سلام بر همه
امروز از طرف مجتمع آموزشی کراچی ما رو بردن تا از نمایشگاه هنر خطاطی و قرآن که دو
نفر از هنرمندان به نام آقای علیرضا اسکندری و محمد حسین آقامیری ،
که از ایران اومده و ترتیب این نمایشگاه رو داده بودند ،
بازدید کنیم.
در ادامه عکس هایی از این نمایشگاه براتون گذاشتم تا شما هم از اون دیدن کنید.
شخصی را به جهنم میبردند.
در راه بر میگشت و به عقب خیره میشد.
ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید.
فرشتگان پرسیدند چرا؟
پروردگار فرمود: او چند بار به عقب نگاه کرد ….. او امید به بخشش داشت
سلام بر همه
اول از همه این که این دو سه روزی که نبودم رو ازتون معذرت می خوام
( قابل توجه آقا مهرداد)
دوم این که امروز پنج شنبه 15 مهر تولد من بود و من خودم تا ظهر یادم نبود
تا این که خواهرم یه sms زد و گفت تولدت مبارک.
حالا من از امروز وارد سن 18 سالگی شدم.
و امیدوارم که ساله خوبی داشته باشم.