نظر شما چیه؟

  


به نظر من که نتیجه ی شیطونی هاشه!!!

جعبه های خدا


در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی.به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر.

از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را دریابم.دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می ریزد.سوراخ جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم:در شگفتم که غصه های من کجا هستند؟خدا با لبخندی دلنشین گفت:ای بنده من!همه آنها نزد من٬ اینجا هستند.

پرسیدم پروردگارا!چرا این جعبه ها را به من دادی؟چرا ته جعبه سیاه سوراخ بود ؟گفت:ای بنده من!جعبه طلایی را به تو دادم تا نعمت های خود را بشماری و جعبه سیاه را برای اینکه غم هایت را دور بریزی...


نوشته شده توسط:آرتمیس

شاید این جمعه بیاید شاید




برای تعجیل ظهور آقا امام زمان (عج ) صلواتی مرحمت بفرمایید.

جملات انرژی بخش

با هر تصمیمی تغییری تازه در زندگی اغاز میکنید.>>>>>> انتونی رابینز


افرادی که زمان را در انتظار شرایط عالی از دست میدهند هرگز موفق نمیشوند>>> مارک فیشر


افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند که شرایط ازارشان دهد>>>>>>> مارک فیشر


رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است>>>>>>> انتونی رابینز


منشا همه بیماریها در فکر است>>>>>>>>>>>>> ژوزف مورفی


اگر نمیدانی به کجا میروی به هیچ کجا نخواهی رسید.>>>>>> مارک فیشر


ترس باعث میشود تا بسیاری از مردم به رویاهایشان نرسند.>>>>>>>>> مارک فیشر

پاسخ تست

سلام بر همه


تستی که دیروز برایتان گذاشته بودم بیشتر جنبه ی طنز داشت

و سرکاری بود. از همه ی دوستانی که پاسخ دادن تشکر می کنم و کسانی هم 

که خواسته بودن من جوابش رو بدم ، باید بگم : من هم مثل شما با دیدن این عکس 

جاخوردم و نتونستم جواب درست و حسابی بدم.


امیدوارم که منو ببخشید.


محمد کمیل


یه تست جالب!!!

سلام بر همه


امروز یه تست جالبه دیگه گذاشتم که چند تا سوال

مربوط به عکسیه که اگه بتونید به همه ی  اون سوال ها جواب درست بدید

100% شما یک نابغه هستید.!!!!!!


به ادامه مطلب مراجعه کنید.

ادامه مطلب ...

خدا کجاست؟


مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!


تقدیم به شما


این گل را تقدیم می کنم به همه ی شما دوستان خوبم

یقین، انکار و تردید


روزی بودا در جمع مریدان خود نشسته بود که مردی به حلقه آنان نزدیک شد و از او پرسید: "آیا خداوند وجود دارد؟" بودا پاسخ داد: "آری، خداوند وجود دارد."
ظهر هنگام و پس از خوردن غذا، مردی دیگر بر جمع آنان گذشت و پرسید: "آیا خداوند وجود دارد؟" بودا گفت: "نه، خداوند وجود ندارد."
اواخر روز، سومین مرد همان پرسش را به نزد بودا آورد. این بار بودا چنین پاسخ داد: "تصمیم با خود توست."
در این هنگام یکی از مریدان، شگفتزده عرضه داشت: "استاد، امری بسیار عجیب واقع شده است. چگونه شما برای سه پرسش یکسان، پاسخ های متفاوت می دهید؟"

بودا گفت: "چونکه این سه، افرادی متفاوت بودند که هر یک با روش خود به طلب خدا آمده بود: یکی با یقین، دیگری با انکار و سومی هم با تردید!